روزنامه ایران
1396/12/05
دیگر صفحهها
گفتوگو با بهمن مرادنیا، استاندار کردستان/ جهش در توسعه از مسیر اشتغالزهره افشار
کردستان یکی از استانهایی است که با وجود ظرفیتهای بالقوهای که دارد نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد، سهم آن از اقتصاد ملی تنها یک درصد و رتبه بیکاری در این استان 29 است و مردم انتظار دارند در دور جدید فعالیت دولت دکتر روحانی تغییرات بزرگی در بخشهای اقتصادی استان بویژه جذب سرمایه و رونق تولید اتفاق بیفتد تا شاید گره برخی از مشکلات از جمله بیکاری گشوده شود. به نظر میرسد، دولت نیز با انتخاب استاندار بومی برای این استان ثابت کرده که توجه ویژهای به کردستان دارد و رفع مشکلات این خطه از دغدغههای دولت است. «بهمن مرادنیا» استاندار جدید کردستان حدود 3 ماه است که بهعنوان سکاندار جدید استان انتخاب شده و وقتی گفتیم که در نظر داریم گپ وگفتی با وی در خصوص مسائل و مشکلات استان داشته باشیم، استقبال کرد و همه مسائل و راهکارهای مورد نظر خود را روشن وشفاف بازگو کرد. وی بیکاری را از جمله بزرگترین چالشهای استان خواند و از برنامههایش برای کاهش نرخ بیکاری گفت و تأکید کرد که درهای کردستان به روی همه سرمایهگذاران باز است و همه مدیران استانی موظفند موانع پیش روی سرمایهگذاران را رفع کنند. گفتوگوی «ایران» با استاندار کردستان را در پی دنبال میکنیم.
نرخ بیکاری در کردستان 16.4 درصد است که از 12.6 درصد میانگین کشوری بسیار بالاتر است، به نظر میرسد برای کاهش آن احتیاج به برنامهریزی مدون است، برای برون رفت از این وضعیت چه برنامهای دارید؟
بیکاری مهمترین چالش ملی در کشور به حساب میآید و کردستان هم از این قاعده جدا نیست و حل مشکل بیکاری نیازمند عزم همگانی است.
متأسفانه این نرخ، کردستان را در رتبه 29 استانهای با نرخ بالای بیکاری قرار داده که دلایل متعددی از جمله نبود سرمایه گذاریهای مناسب دولتی و خصوصی در گذشته دارد. طبق قانون دولت نمیتواند خود مستقیماً اقدام به سرمایهگذاری کند برهمین اساس همه تلاش خود را معطوف به جذب سرمایهگذاران بخش خصوصی کردهایم و امسال نیز دولت در دو بخش اشتغال فراگیر و اشتغال روستایی حدود یک هزار میلیارد تومان به کردستان اختصاص داده که امیدواریم با تلاش بانکها این میزان تسهیلات کاملاً در اختیار متقاضیان قرار بگیرد و لازم است به این نکته توجه کنید که برنامهریزی برای کاهش نرخ بیکاری در استان ما با دیگر مناطق کشور تفاوت دارد، زیرا از طرفی کردستان از عقب ماندگیهایی که در طول سالیان گذشته شکل گرفته رنج میبرد که در دیگر مناطق کمتر دیده میشود و از سوی دیگر ظرفیتهای بکر و خوبی در حوزههای مختلف دارد که هنوز کمتر کسی سراغ آنها رفته است. سرمایهگذاران هم معمولاً بهدنبال ظرفیتهای بکر و تازه هستند که بتوانند در اسرع وقت به بهره وری مطلوب خود برسند واز سوی دیگر کردستان آماده یک جهش مهم در مسیر توسعه و اشتغالزایی است. لذا فراهم کردن زمینه ورود سرمایهگذاران به استان در صدر برنامه هایم قرار دارد و مدیران استانی را هم موظف کردهام از همین قاعده پیروی کنند. از آن سو، مردم استان نیز نشان دادهاند میهماننواز و قدرشناس هستند و میتوانند فضایی مناسب برای فعالیت در اختیار سرمایهگذارانی که قصد آبادانی، تولید و اشتغالزایی در استان را داشته باشند قرار دهند.
نبود زیرساختهای مناسب حمل ونقل و راههای ارتباطی یکی از بزرگترین مشکلاتی است که سد راه توسعه استان شده، برنامهتان برای توفیق در این بخش چیست؟
کردستان در این حوزه یک عقب ماندگی مفرط تاریخی دارد که دلایل زیادی برای آن میتوان عنوان کرد. زیرساخت مناسب حمل و نقل اعم از هوایی، ریلی و زمینی سنگ بنای توسعه و از نیازهای اساسی برای جذب سرمایهگذار در کردستان است. خوشبختانه در دولت تدبیر و امید طی پنج سال گذشته با وجود کاهش شدید درآمدهای دولت گامهای بلندی برای رفع این کاستیها برداشته شده است.
طرح اتصال سنندج به راهآهن به کجا رسیده؟
امسال ریلگذاری راهآهن همدان به سنندج آغاز شده و همینطور در بازدیدهای مکرری که توسط وزیر راه وشهرسازی از استان صورت گرفته در بخش راههای اصلی و هم راه روستایی پروژههای متعددی تعریف شده است. یکی از ظرفیتهای استان مرز باشماق مریوان است که به یک مرکز ترانزیتی تبدیل شده وسالانه بالغ بر 5 میلیارد دلار ترانزیت کالا از آن صورت میگیرد.
کردستان یکی از قطبهای بخش کشاورزی است و در تولید برخی محصولات مانند توت فرنگی حرف اول را در کشور میزند ولی میبینیم هنوز به جایگاه واقعی خود در این بخش نرسیده، چرا؟
همانگونه که اشاره کردید، رتبه اول تولید توت فرنگی، رتبه چهارم تولید گندم (525 هزارتن گندم خریداری شده امسال)، رتبه چهارم تولید سیب زمینی (300هزار تن) و رتبه اول کشت دیم کشور (87 درصد مساحت استان قابلیت کشت دیم دارد) را در اختیار داریم و با توجه به ظرفیتها و دلایل دیگری که توضیح خواهم داد برنامههای توسعه کردستان، کشاورزی محور است و این برنامهها وجود دارد و اتفاقات خوبی هم افتاده است، اما رضایت بخش نیست چون هنوز به هدف مطلوب نرسیدهایم. در بخش تولید گوشت قرمز ظرفیت خوبی در استان وجود دارد، اما متأسفانه براساس آخرین سرشماری مطلع شدیم که 40درصد دام سبک استان کاهش پیدا کرده و این وضعیت موجب تخلیه روستاها و توسعه حاشیه نشینی شده است. با توجه به این امر حلقه مفقودهای در استان ایجاد شده که کار برای جبران آن و توسعه دامپروری آغاز شده و بنا داریم تسهیلات کم بهره و بدون بهره پرداخت کنیم که هم ماندگاری در روستاها و همچنین افزایش درآمد سرانه را در پی داشته باشد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه صنعت کردستان در سطح کشوری حرفی برای گفتن ندارد، از طرفی بازار کردستان تحت تأثیر کشاورزی است و اگر این بخش رونق نداشته باشد، سایر بخشهای بازار هم تحت تأثیر قرار میگیرد ما به بخش کشاورزی خیلی اهمیت میدهیم.
با وجود اینکه کردستان قطب تولید توت فرنگی است، اما پایانه صادراتی محصولات کشاورزی ندارد.
اشتراکات مرزی یک فرصت است، اما متأسفانه کردستان از این ظرفیت استفاده نمیکند و جا دارد تشکلهای کشاورزی استان تمام توان خود را برای صادرات دام و طیور و بخش کشاورزی در مرزها مستقر کنند و ما هم با تمام توان از آنها حمایت خواهیم کرد.
برای ایجاد نشاط بین مردم بویژه جوانان چه برنامههایی دارید؟
با توجه به جمعیت بالای جوانان استان و همچنین درصد بالای شهرنشینی در کردستان نشاط اجتماعی جهت بهداشت روان و آرامش اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است خوشبختانه کردستان از استانهای فرهنگی کشور بوده و از غنای فرهنگی خیلی خوبی برخوردار است. معتقدم باید همه نهادها در کنار مردم خصوصاً سمنها در راستای افزایش شور و نشاط اجتماعی جامعه تلاش کنند. در حال حاضر جشنوارههای ملی مختلفی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی در کردستان به صورت سالانه و فصلی برگزار میشود که تأکید من بر برگزار شدن این جشنوارهها در تمامی شهرستانهای استان با مشارکت فعالانه همه آحاد جامعه است.
کردستان برای ایجاد همدلی بین قومیتهای مذهبی چه برنامهای دارد؟
همبستگی اقوام و مذاهب در کردستان دارای تاریخی کهن است و خوشبختانه هیچ وقت در استان شاهد تنشهای قومی و مذهبی نبودهایم و اقوام مختلف اعم از شیعه و سنی همانند دو روح در یک کالبد در کنار هم زندگی کرده و شانه به شانه هم برای توسعه استان تلاش کردهاند. در استان شهرها و روستاهای زیادی داریم که اقوام و مذاهب مختلف با هم طی سالیان متمادی معاشرت، ازدواج و زندگی میکنند. نگاه من هم در امور مختلف رعایت مساوات و توجه به تخصص و پرهیز از نگاههای مذهبی و قومی بوده و انتصابات اخیر در استان هم سندی بر این ادعاست.
کردستان چه میزان طرحهای نیمه تمام دارد؟
متأسفانه از دولتهای نهم و دهم طرحهای نیمه تمام بسیاری در کردستان به جای مانده است. بنابر بررسی وآمارهای موجود در حال حاضر و به نرخ امروز بالغ بر 7 هزار میلیارد تومان پروژه زخمی شده و نیمه تمام در استان وجود دارد. امیدواریم بتوانیم این پروژههای نیمه تمام را که از سیاستهای دولت است را به بخش خصوصی و براساس فرآیندهای قانونی واگذار کنیم.
آیا از نیروهای بومی برای پیشبرد اهداف توسعهای استان استفاده خواهید کرد؟
تأکید من برای توسعه کردستان بهرهگیری از جوانان نخبه وتحصیلکرده وبومی استان در پستهای مدیریتی است. جوانانی که در صورت مهیا بودن بسترهای مناسب در سطح کشور نیز میتوانند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. خوشبختانه حدود 80درصد مدیران کردستان را نیروهای بومی تشکیل میدهند کما اینکه انتصاباتی که در سه ماه تصدی من بر استانداری کردستان میگذرد خود مؤید این نکته است که به نیروهای بومی، جوان و دارای انگیزه بها دادهام و این روش همچنان استمرار خواهد داشت.
مهمترین برنامههای شما در سال 1397 چیست؟
مهمترین برنامه من برای سال آینده تمرکز بر رونق اقتصادی، ایجاد اشتغالهای مولد و پایدار وجذب سرمایهگذاران بخش خصوصی برای حضور در بخشهای مختلف خواهد بود. امیدوارم در سال آینده چرخهای از حرکت بازایستاده اقتصادی استان به گردش درآید و با گردش این چرخها زندگی مردم نیز بر مدار آرامش و رفاه به حرکت درآید.
برش
افزایش سهم آب از رودخانههای مرزی مطالبه همیشگی مردم کردستان
آب کردستان داستان پرغصهای برای مردم سختکوش این منطقه است. کردستان حدود 7 درصد آبهای قابل استحصال کشور را تأمین میکند، اما متأسفانه خود کمترین بهرهمندی را از این آب برای مصارف کشاورزی و صنعتی دارد. معتقدیم انتقال آب استان برای شرب به دیگر استانها هیچ اشکالی ندارد، اما اگر آب کردستان برای مصارف غیرشرب به دیگر استانها انتقال داده شود دور از انصاف است. خواسته ما نیز مشخص است، معتقدیم از لحاظ اقتصادی عاقلانه است که با همین آب استان و زمینهای مستعد، اول باید کشاورزان کردستانی منتفع شوند. با رسیدن کردستان به میانگین کشوری در بهرهمندی از تخصیص آب رودخانههای مرزی میزان درآمد سرانه کردستان دوبرابر خواهد شد لازم به ذکر است، هماکنون که با شما صحبت میکنم درآمد سرانه هر فرد کردستانی نصف میانگین کشوری است.
گزارشی از مشکلات مردم محله جوانمرد قصاب / اینجا هیچ دکلی گم نمیشود
مریم طالشی
باران اینجا آداب خاص خودش را دارد. در «ملکآباد» هر زن و مرد و کودکی میداند که وقتی باران میبارد،باید یک تکه پارچه خشک دم دست داشته باشد تا جان به در بَرَد. برای آنها باران و برف نوید شادی نیست؛ هشداری است که اگر جدیاش نگیرند، نفسشان را میگیرد. زندگی زیر سایه کابلهای فشار قوی برق، هر لحظهاش بوی مرگ میدهد.
دارد نم نم میبارد که به ملکآباد میرسم. محلهای در محدوده شهرری؛ از محلات جوانمرد قصاب. دکلهای بلند برق از دور هم پیداست که مسیری را گرفته و پیش رفته. ملکآبادیها نزدیکترین همسایه به دکلها هستند؛ بیفاصله. دیوار بعضی خانهها درست چسبیده به دکل است. مثل خانه علیرضا، نوجوانی که در مغازه را قفل میزند و میآید تا خانهشان را نشان دهد. مادر و مادربزرگ، خانهاند. خانه کوچکی که روی حیاط نقلیاش را با مشمع پوشاندهاند و دکل غول پیکر به دیوار حیاطش چسبیده.
خانواده 40 سال است در محله ساکناند. کنار آمدن با همسایه 40 ساله هیچ وقت عادت نشده. نه به صدای مدامش عادت میکنند و نه به آزارهای همیشگیاش.
خانم ولیزاده، مادر علیرضا میگوید:«اینجا همه مریضاند. خواهر خودم بچهاش سقط شد. رفت دکتر گفت به خاطر همین دکلهاست. همسایهمان تومور مغزی گرفته. آن را هم دکتر گفت به خاطر همین است. برادر خودم 5 سال پیش سکته مغزی کرد، 27 سالش بود. ما اینجا یک خواب راحت نداریم. حتی روزهای تعطیل از صدای دکلها 6 صبح بیداریم. مخصوصاً موقع بارندگی، صدای گزگزشان خیلی بد است. آدم میترسد اصلاً. اینجور وقتها مهتابی ببری بالای پشتبام همینجوری خودش روشن میشود.»
علیرضا از خانمی میگوید که رفت پشتبام لباس پهن کند و برق خشکش کرد. به غیر از او دو تا پسر دیگر هم بودند که به خاطر برقگرفتگی مردند؛ هر دو تا جوان.
زن میگوید: «ما سند نداریم، خانههایمان قولنامهای است. میگویند چون زیر دکلها هستید اجازه ساخت هم نمیدهیم. بروید اداره برق بگویید دکلها را بردارند جای یک طبقه، 10طبقه اجازه ساخت میدهیم. اداره برق میرویم، میفرستند شهرداری. شهرداری میفرستد اداره برق. همیشه دم عید و موقع باز شدن مدارس میآیند و میگویند میخواهیم سیمها را زیرزمینی کنیم و باز میروند و کاری نمیکنند. به خدا اینجا زندگی خیلی سخت است. مریضی و خطرش که همیشه هست، وجهه بدی هم دارد. برای خواهرم قرار بود خواستگار بیاید آدرس دادیم، گفتند شما زیر دکل زندگی میکنید؟ مسخرهمان کردند!»
از خانه علیرضا بیرون میآییم. او یکی از خانهها را نشان میدهد و میگوید: «خانه همان پسری است که 3 سال پیش مُرد. مادرش از غصه دیگر نتوانست اینجا بماند، رفتند.»
داستان دو جوان فوت شده را همه میدانند. یکیشان از دکل رفته بوده بالا که کبوترش را بردارد. بچهها داشتند فوتبال بازی میکردند که صدای انفجاری را شنیدند؛ صدای ترکیدن. برق پسر 18 ساله را تکه تکه کرده بود. میگویند از تنش چیزی نمانده بود که جمع کنند برای به خاک سپردن. پسر دیگر هم جوان بود. برق او را روی پشت بام سوزاند و سیاه کرد. آن هم مال 4 سال پیش بود. یک نفر هم بوده که برای تعمیر کولرش رفته بوده روی پشت بام و به خاطر برق گرفتگی مرده بود. موقع تعریف کردن از مرگ هممحله ای ها، صدایشان پر از غم میشود.
حدود 300 خانوار در ملکآباد زندگی میکنند. اکثرشان بچههای کوچک دارند. وقت تعطیلی مدرسه است و بچهها تکتک یا باهم از راه میرسند. اینجا مردم به بچههایشان یاد دادهاند که وقتی باران میبارد، یک تکه پارچه خشک بردارند و با آن در خانه را باز کنند. خودشان هم همین کار را میکنند وگرنه جریان برق پرتشان میکند. مادری که دست بچه کوچکش را گرفته میگوید: «بچههایمان میپرسند چرا باید با دستمال در را باز کنیم؟ چه جوابی داریم! باید برایشان توضیح بدهیم که اگر این کنار را نکنید، برق میگیردتان. بچه کوچک چه میداند این چیزها را. خودمان هم کلافه شدهایم. اینجا باران باشد، هیچکس در کوچه نمیماند. همه میدانند باید سریع خودشان را به خانه برسانند. سیمها اتصالی میکند و خصوصاً اگر رعد و برق بزند، آنقدر صداهای وحشتناکی بلند میشود که زهره آدم میترکد.»
سیمهای قطور، سقف کوچهها را پوشاندهاند. بعضی جاها به قول خودشان سیمها شکم داده و روی پشتبامها رسیده.
«ما اینجا گیر افتادهایم. نه خانههایمان را کسی میخرد و نه خود شهرداری حاضر است کاری بکند. محوطه اطراف ما را پارک و فضای سبز کردهاند و ما افتادهایم این وسط. امکاناتی هم بهمان نمیدهند؛ میگویند در محدوده دکلها هستید. جایی هم نمیتوانیم برویم. مردم بیشتر کارگر و قشر ضعیفاند. اینجا موقعی خانه و محله بوده که اصلاً دکلی در کار نبوده. خانههایی که مال سال 47 هستند، سند دارند. از وقتی دکلها را زدند، دیگر سند ندادند. ما با این شرایط و وضعیت مالی مگر کجا میتوانیم برویم؟!»
این را مهدی محمدیان میگوید. بیست و چند ساله که از همان کودکی در ملک آباد ساکن بوده. میگوید: «اینجا خیلیها ناراحتی اعصاب دارند و قرص میخورند. به خاطر دکلهاست. سرطان هم زیاد است. مگر یک محله چقدر بیمار سرطانی باید داشته باشد؟ الان کوچه پشتی بروید، خیلی هایشان سرطان دارند.»
سارا مرادی یکی از ساکنان کوچه پشتی است، 53 ساله. سرطان سینه دارد. میگوید: «چند زن دیگر هم هستند که سرطان سینه دارند. چندتایی هم توی مغزشان غده درآورده. چقدر زنها را میشناسم که بچهشان سقط شده. بچههای کوچک هم مریضند. میآیند اینجا و از ما فیلم میگیرند و میروند، اما کسی کاری برایمان نمیکند.»
مسیر عبور دکلهای برق بخشهای دیگری از محدوده جوانمرد قصاب را هم دربرمیگیرد. حتی ساختمانهای بلند مرتبهای را میشود آن طرف اتوبان دید که در مجاورت دکلها قرار گرفتهاند اما وضعیت ملکآباد از همه جا بدتر است. خانهها یک الی دو طبقهاند و در نزدیکترین فاصله با دکلها.
علیرضا جهانگیری از دیگر ساکنان محله میگوید: «من 20 سال است اینجا ساکن هستم. بارها خبرنگار و کارشناس آمده و رفته و قول پیگیری دادهاند اما هیچ اتفاقی نیفتاده. بچههای ما همه مشکل اعصاب دارند. پرخاشگر هستند و زود جوش میآورند. دکتر که میبریم و شرایط محل زندگیمان را میگوییم، میگویند همهاش مال همین دکلهاست. پسر جوانی بود که تا کلاس نهم طبیعی بود و بعدش یکهو مثل دیوانهها شد. انگار فراموشی گرفت. آن هم لابد از عوارض همین است. خانمی را میشناختم که میخواسته با چوب فرش بتکاند که برق گرفت و خشکش کرد. یک لحظه اینجا غفلت کنیم، جانمان در خطر است. ما خودمان بارها مراجعه کردهایم؛ میگویند بودجه نداریم. یا خانهها باید از اینجا برود یا دکلها اما 40 سال است وضعیت اینجا همینجوری است. ساخت و ساز اینجا غیرقانونی است و اجازه ساخت نمیدهند اما ما که اینجا هستیم چه کار کنیم؟ توان این را نداریم که جای دیگری برویم.»
آنها نمیتوانند جای دیگری بروند، از طرفی میدانند زندگی زیر دکلها سلامت خود و فرزندانشان را تهدید میکند. با این همه امیدوارند شرایطی فراهم شود که از همسایگی با برق فشار قوی رهایی یابند. در این میان یکی از راهکارهایی که عنوان شده بود و به گوش ساکنان محله هم رسیده، این است که خطوط برق فشار قوی به زیرزمین منتقل شود چراکه آثار زیانبار آن بر سلامت شهروندان چیزی نیست که بشود کتمانش کرد.
از جمله کشورهایی که مطالعات گستردهای در این زمینه انجام داده، انگلیس است. بر اساس این مطالعات، قرارگرفتن محل زندگی کودکان در نزدیکی خطوط برق فشارقوی خطر ابتلا به سرطان خون را دو برابر افزایش میدهد. برهمین اساس ثابت شد حتی کودکانی که درمحدوده200 تا 600 متری خطوط برق فشارقوی زندگی میکنند، نسبت به کودکانی که در فاصله بیش از 600 متری این خطوط سکونت دارند، 23درصد بیشتر در معرض ابتلا به سرطان خون هستند. با این حساب وضعیت کودکانی که در فاصله چند متری خطوط برق فشار قوی زندگی میکنند، دیگر معلوم است. تعداد کودکان در ملکآباد زیاد است و همین هم مسأله را غم انگیزتر میکند.
به دلیل اثرات غیرقابل جبران مجاورت با خطوط انتقال برق فشار قوی بود که شورای شهر پیشین با توجه به ماده 52 برنامه دوم شهرداری تهران درباره تکمیل مطالعات طرح پایلوت تأسیسات مشترک شهری، پیگیر زیرزمینی کردن خطوط فشارقوی در کمیته ایمنی و بحران خطوط انتقال برق شد؛ طرحی که همچنان روی زمین مانده است.
باران کم کم تند میشود. تک و توک آدمهایی که توی کوچه بودند، به خانه رفتهاند. حرفهای زن توی گوشم است که میگفت به بچههایمان یک تکه پارچه دادهایم تا همراهشان باشد و موقع باز و بسته کردن در دستشان به آهن نخورد. باران ملک آباد، آداب خودش را دارد.
سایر اخبار این روزنامه
ابهامهای جدید در حادثه سقوط هواپیما
زن، سرآغاز آگاهی است
دخل و خرج سالآینده با جهتگیری حمایتی
مذاکره درباره مسائل غیرهستهای به شرط موفقیت برجام
شمعی به یاد مسافران <آسمان>
وداع مردم با شهدای <گلستان هفتم>
دیگر صفحهها
توقف جراحیهای بزرگ در بودجه
چه چیز را فاجعه می نامیم؟
تحریم های جدید ترامپ علیه کره شمالی
مذاکره درباره مسائل غیرهستهای منوط به موفقیت برجام